English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7851 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
have a time <idiom> U به مشکل بر خوردن
kick up a fuss <idiom> U به مشکل بر خوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ScanDisk U که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back <idiom> U مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
to play a good knife and fork U ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
swag U تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
trip U لغزش خوردن سکندری خوردن
trips U لغزش خوردن سکندری خوردن
tripped U لغزش خوردن سکندری خوردن
tumbled U غلت خوردن معلق خوردن
tumbles U غلت خوردن معلق خوردن
tumble U غلت خوردن معلق خوردن
grog U دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
to drink wine U می خوردن شراب خوردن
jigsaws U مشکل
jigsaw U مشکل
difficult U مشکل
problem U مشکل
uphill U مشکل
scarc ely U مشکل
quandary U مشکل
quandaries U مشکل
problems U مشکل
problem identification U بازشناسی مشکل
miminy piminy U مشکل پسند
deep water <idiom> U مشکل سخت
knot U مشکل عقده
bisexual U خنثی مشکل
bisexuals U خنثی مشکل
head above water <idiom> U آشکاری مشکل
off the hook <idiom> U دورشدن از مشکل
free from error <adj.> U بدون مشکل
picksome U مشکل پسند
open sesame U مشکل گشا
immaculate <adj.> U بدون مشکل
hardly U مشکل بزحمت
flawless <adj.> U بدون مشکل
sound <adj.> U بدون مشکل
impeccable <adj.> U بدون مشکل
fun and games <idiom> U وفیفه مشکل
faultless <adj.> U بدون مشکل
knots U مشکل عقده
What's the problem? U مشکل کجاست؟
in a jam <idiom> U مشکل داشتن
finically U مشکل پسندانه
finicality U مشکل پسندی
hardest U مشکل شدید
feeding problem U مشکل تغذیه
fastidiousness U مشکل پسندی
f.in taste U مشکل پسند
harder U مشکل شدید
hard U مشکل شدید
fault description U توضیح مشکل
hard to please U مشکل پسند
error description U توضیح مشکل
exquisite taste U مشکل پسندی
description of error U توضیح مشکل
defect description U توضیح مشکل
ill U مشکل سخت
ill- U مشکل سخت
ills U مشکل سخت
floorer U سوال مشکل
solutions U پاسخ یک مشکل
solution U پاسخ یک مشکل
fastidious U مشکل پسند
up the creek <idiom> U به مشکل برخودن
in a bind <idiom> U به مشکل افتادن
can of worms <idiom> U مشکل پیچیده وسردرگم
to put the a. in the helve U مشکل یامعمائی را حل کردن
to resolve a doubt U حل مشکل یاشبهه کردن
Gordian knot U مشکل معما مانند
turn tail <idiom> U فرار از خطر یا مشکل
solves U یافتن پاسخ یک مشکل
unhandy U مشکل بدست امده
solving U یافتن پاسخ یک مشکل
Gordian knots U مشکل معما مانند
solved U یافتن پاسخ یک مشکل
end U در انتها یا پس از چندین مشکل
ended U در انتها یا پس از چندین مشکل
ends U در انتها یا پس از چندین مشکل
no picnic <idiom> U ناخوش آیند ،مشکل
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
in a world of one's own <idiom> U مشکل عمیق داشتن
calculation U پاسخ به یک مشکل در ریاضی
through the mill <idiom> U تجربه شرایط مشکل
mystification U مشکل وپیچیده سازی
solve U یافتن پاسخ یک مشکل
raise eyebrows <idiom> U ایجاد مشکل و زحمت
resource person U فرد مشکل گشا
problem child U کودک مشکل افرین
problem behavior U رفتار مشکل افرین
mooney problem checklist U مشکل سنج مونی
catastrophic error U خطا یا مشکل در کل سیستم
clear up <idiom> U حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
it is particularly difficult U بیک طرزمخصوصی مشکل است
harden U مشکل کردن سخت شدن
hardens U مشکل کردن سخت شدن
intricate design U نقش پیچیده، درهم و مشکل
difficult terrain U زمین مشکل برای عبور
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
iteration U تکرار یک برنامه برای حل مشکل
i can add rapidly U مشکل مارا زیاد کرد
matters U مشکل یا مساله قابل بحث
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
mattering U مشکل یا مساله قابل بحث
policy dilemma U تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
mattered U مشکل یا مساله قابل بحث
matter U مشکل یا مساله قابل بحث
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
Problem - solving . U گره گشایی ( رفع مشکل )
finicking U جلوه فروش مشکل پسند
last straw <idiom> U [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
calculate U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
complicated U با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
complex U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complexes U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
problems U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
advanced U بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
procedure U روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
formula U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulae U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulas U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
he can scarcely have done that U مشکل این کار را کرده باشد
calculates U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculated U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
problem U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
degree of difficulty U درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
conferences U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
cross that bridge when you come to it <idiom> U [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
conference U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
get U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
gets U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
auxiliary U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliaries U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
squirelly U اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
getting U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
attended operation U فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
This would provide an obvious solution [to the problem] . U این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
problems U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
bug U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugs U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
tide (someone) over <idiom> U کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
problem U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
graveyard U مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
graveyards U مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
Is that enough to be a problem? U آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
alternated U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
real time U عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
A problem is a chance for you to do your best. U مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
caught between two stools <idiom> U [زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
alternate U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
frame U خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
seamless integration U فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
alternates U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
yorker U توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
component U خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
components U خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
linear U روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
real time U زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
blue ribbon program U برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
scallywag U نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
scalogram U نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
to upset the applecart <idiom> U مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
brute force method U روش رفع مشکل که بستگی به قدرت کامپیوتر داردو نه به برنامه نویسی مناسب
cascaded star U روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
knowledge U وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. U مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
diagnostic U محل و دلایل خطا نرم افزاری یا مشکل سخت افزاری
hook U نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hooks U نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
alerts U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerted U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alert U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
expert U نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
experts U نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
rule U نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
salami technique U کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
crashingly U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashing U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashes U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashed U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crash U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
stirrings U جم خوردن
grubs U خوردن
to eat into U خوردن
stirs U جم خوردن
trundles U غل خوردن
to drink water U اب خوردن
trundling U غل خوردن
stirred U جم خوردن
stir U جم خوردن
to break ones fast U خوردن
to overfeed oneself U پر خوردن
gormandize U پر خوردن
gluttonize U پر خوردن
to get outside of U خوردن
to go with U خوردن به
Recent search history Forum search
1A program is the ordered set of instructions to solve a particular problem.
2Protozoa: entamoba coli cyst seen
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1The below message appears under Search line
0در حال حاضربا نماینده آنها مشکل پیدا کرده ایم
010/5d?
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com